آنیتا و پارک !
سلام آبنبات من ! با اینکه بابایی هنوز پاهاشو عمل نکرده و یه کوچولو درد داره اما هر شب با ما میادو سه تایی میریم پارک ! فکر کنم اینروزا شادترین لحظه ها رو پارک بهت میده به منم همینطور با دیدن خنده ها و شادیهای تو ... نزدیک خونه ما دو تا پارک هست یکیش سر کوچه مونه و فقط تاب و سرسره و الاکلنگ و چند تا وسیله دیگه داره و همیشه خیلی شلوغه واسه همین ما بیشتر میریم پارک چندتا کوچه بالاترمون که لوازم برقی داره و تو هم عاشقشونی .... البته هر از گاهی پارکای دیگه رو هم امتحان میکنیم چیزی که برام قشنگه اینه که با بچه های دیگه خوب همبازی میشیو خیلی هم زود شیطنتاشونو...
نویسنده :
تینا
17:58