آفرین !
سلام عزیزکم ! اینروزا که سر من حسابی گرمه فکر و خیالای جورواجوره دختر نازم همش با حرفاش دلمو آب میکنه ... دیروز صبح بعد از یه شب کم خوابی صبح زود بیدار شدی و بر خلاف مامان حسابی سر حال بودی بعد منو به زور بیدار کردی و از قیافه م فهمیدی که خیلی خوش اخلاق نیستم واسه همین همش بهم میگفتی مامانی جان !!! چند روز پیش که داشتی با بابایی بازی میکردی "جان "گفتنو یاد گرفتی و برای اولینبار هم به بابایی گفتی پدری جان ! و چون با استقبال ما رو به رو شدی خیلی این کلمه رو به کار میبری عروسکم از وقتی شروع کردی به حرف زدن همیشه به مامان بزرگ میگی " ما...
نویسنده :
تینا
14:35