مسافرت
سلام شیرینک من !
دختر قشنگم این چند وقته سرمون کلی شلوغ بود !
هفته پیش مامان بزرگ از اصفهان اومدن اینجا
قرار بود با هم بریم اصفهان تا همگی از اونجا بریم مشهد
چند روزی هم به شدت مریض بودی و بازم مثل همیشه
یه چیز کثیف توی دهنت کرده بودیو واسه همین حالت تهوع و
... داشتی شدید !
من خیلی ناراحت بودم و اصلا دلم نمیخواست تورو توی این حالت
ببرم مسافرت ...
اما به هر حال ما رفتیم اصفهان و توی راه شما خیلی دختر ماهی
بودی و فرداش هم همگی رفتیم مشهد
البته با کلی معطلی توی فرودگاه و خسته شدن تو عشق مامانی !
از دیدن هواپیما های توی فرودگاه خیلی ذوقزده میشدی
اما فکر نکنم اصلا متوجه شده باشی که سوار یکیشون شدی !
توی هواپیما همش پیش خاله مریم و عمو بودی و
با روشا خوش میگذروندین ...
عزیزم خدا رو شکر تا رسیدیم مشهد حالت خوب شد و
منم از نگرانی در اومدم و به همه مون خیلی خوش گذشت
اونجا هیچی نمیخوردی و این تنها نکته منفی مسافرت بود !
اما در عوض توی رستوران مدام سر میزهای اطرافو گرم میکردی
و باهاشون حرف میزدی و کلی دلبری کردی
امیدوارم همیشه بری مسافرت و همیشه هم بهت خوش
بگذره عزیزم ...
و از اون بالاتر
امیدوارم همیشه همیشه سالم باشی
چون من طاقت ناراحتیتو اصلا ندارم
دوستت دارم دختر شیرین زبون نازم
عکسای قشنگ مسافرتتو بعدا برات میذارم ....