سوغاتی آنیتا
سلام گل نازم !
ماه من ما هر از گاهی خاله شیما و عمو مجید و ارمیا رو
میبینیم یعنی هر وقت که از ارومیه میان اینجا !
تو خیلی ارمیارو دوست داری
اینسری که اومده بودن اینجا هی بغلش میکردی و نازش میکردی
خاله شیما رو هم خیلی دوست داری به خصوص
که صداش خیلی شبیه منه و از وقتی نوزاد بودی به صدای
خاله مثل من واکنش نشون میدادی
هنوزم هر بار میبینیش خیلی باهاش صمیمی برخورد میکنی
اما خوشگل من
وقتی هنوز توی دل مامانی بودی
خاله منا و عمو آیدین رفتن آمریکا ...
تازه اومده بودی توی دلم که فهمیدیم رفتنی شدن
و من از همون موقع همش به خاله منا فکر میکردم
شاید به خاطر همینه که تو خیلی شکل خاله شدی !!!
وقتی به دنیا اومدی خاله اینا دو ماه بود که رفته بودن !
تو و خاله هنوز همدیگه رو از نزدیک ندیدین
فقط هر از گاهی از پشت مانیتور با هم حرف میزنین
اما تو خیلی خاله رو دوست داری
هر بار که میبینیش از پشت مانیتور براش کلی بوس میفرستی
و باهاش حرف میزنی
هر بار که میخوابی توی صورت قشنگت صورت خاله منا رو میبینم
که توی بغل من خوابش برده !!!
گل من خاله چندوقت پیش برای ما کلی سوغاتی فرستاد
من عاشق سوغاتیامم چون همه شون چیزهای محبوب منن
خاله برای تو هم یه عروسک خوشگل فرستاده
که تو خیلی دوستش داری
هر بار میبینیش بغلش میکنی و براش لالایی میخونی
و چندتا ماچ آبدار هم به لپاش میچسبونی
بعضی وقتا هم دستشو میگیری و راهش میبری و
میگی تاتی تاتی ... یعنی داری بهش راه رفتن یاد میدی
خاله منا ازت ممنونیم به خاطر همه خوبیهات که از راه
دور هم مارو دلگرم میکنه
دوستت داریم
به اندازه تمام لحظه هایی که دلمون برات تنگ میشه
امیدوارم به زودی ببینیمت آبجی مهربونم