سرسره بازی
سلام نفسم !
عسل مامان دیشب برای اولین بار سوار سرسره شدی
و خیلی خوشت اومد
انقدر خوشگل و از ته دل میخندیدی که منو بابا دلمون
نمیومد از پارک بریم بیرون
سوار الاکلنگ فنری هم شدی
از اونم خیلی خوشت اومد
وقتی میدیدی کلی بچه دور و برت دارن
میدون و بازی میکنن تو هم هیجانزده میشدی و میخندیدی
مامانی پارک نزدیک خونه مون فقط سرسره بادی داره
و از این سرسره های پلاستیکی توش نیست
سرسره بادی هم هنوز برای تو زوده
واسه همین دیشب رفتیم پارک عظیمیه
و یه چرخ هم توی میدون اسبی زدیم و تو کلی
واسه فواره هاش که از زیرشون نورهای رنگی دیده
میشه ذوق کردی
فقط حیف که دوربین و موبایل پیشم نبود که از اولین
سرسره بازیت عکس بگیرم آخه اصلا قرار نبود بریم پارک !!!
خلاصه کار منو بابایی در اومد و
از این به بعد واسه دیدن خنده های قشنگ و خوشحالیهای
از ته دلت هم که شده باید زود به زود ببریمت سرسره بازی
منو بابایی عاشق خنده هاتیم
عاشق اون چشمات وقتی با ذوق نگاه میکنی
دوستت داریم قشنگم