ماه من

بیست و چهارمین ماه !

1390/11/11 14:41
نویسنده : تینا
704 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام گل نازم !

 

قشنگترینم بازم یه ماه دیگه گذشت و از امروز دیگه

روزشماری واسه رسیدن به روز تولد قشنگت شروع میشه

البته تو خیلی وقته که منتظر روز تولدتی

همش میگی امووز تبلد منه !

بعدم میگی تبلدم مبالک !

 

چندروز پیش میگفتی بابا کیک بخله (بخره)

تبلد منه !

اما چون بابا اونشب دیر اومد من کلاه تولد پارسالتو سرت کردم

 برات یه شمع روشن کردم و تو

هی فوت کردی و با هم شعر تولدت مبارکو خووندیمو

اندازه یه جشن تولد حسابی کیف کردیم !

 ziba

مامانی این چندوقت سرمون شلوغ بود

هفته پیش قرار بود ما بعد از مدتها بریم اصفهان

اما بازم نشد و مامان بزرگینا با عمو امیر برای چند ساعت

اومدن خونه ما !

مامان بزرگ برات یه جا مدادی و مدادرنگی خریده بود و

چون جا مدادیش شکل عروسکه خیلی دوستش داری

 ziba

عشقم

مامان بزرگ و بابا بزرگ رو چندوقت یه بار میبینی

اما عمو و خانواده شونو خیلی کم ...

 

اونروز عمو با اینکه خسته بود خیلی باهات بازی کردو

تو هم همه رو ول کرده بودیو فقط پیش عمو بودیو

هر چی کتاب داشتی دونه دونه میاوردی تا عمو

برات بخوونه ...

ziba

 

و بعد که رفتن همش میگفتی :

امیر جان رفت !

 

جای خاله مریم و روشا جون هم خیلی خالی بود...

ziba 

فردا شبش هم خاله بهاره و شوهرش بعد از یکسال اومدن

خونه ما و تو هم زیاد توی جمع ما نمیومدی و سرت به

بازی خودت گرم بود

ziba 

و اما شب پنجشنبه که یه شب خاطره برانگیز

برای همه مون شد

 ziba

دوست مامان خاله مونا و خانواده ش اومدن خونه مون

به همه مون خیلی خوش گذشت

به خصوص به تو که از صبح منتظر ابولفضل بودی

و اسمشو هم خیلی قشنگ صدا میزدی

 

اونشب شما خیلی خوب و مهربون با هم بازی کردین

و من از دیدن ریخت و پاشتونو شنیدن صدای خنده هاتون

از ته قلبم خوشحال بودم

 

تا حالا از بودن در کنار هیچ دوستی انقدر خوشحال ندیده بودمت !

ziba

 

این چندوقته چند بار برات لباس خریدم

اما هر کدومو تنت کردم برات تنگ بودن

فهمیدم زودتر از اونی که متوجه بشم بزرگ شدی!

 

این سارافونو خیلی دوست داشتی اما برات کوچیک بودو

مجبور شدیم پسش بدیم

وقتی خواستم امتحان کنم که اندازه ت هست یا نه

خیلی هیجانزده شدی و مرتب میگفتی عکس بگیر !

اینم عکس ...

 

ziba 

 

دوستت دارم عروسکم

امیدوارم تمام لحظه هات پر از خاطره های

قشنگ و رنگی باشن

 

باورم نمیشه به اینروز رسیدم که

میتوونم دخترمو توی بیست و چهارمین ماه زندگیش ببینم

 

ماهت عسل

ziba عسل مامان  ziba

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (12)

مامان نسترن
11 بهمن 90 15:27
جیگر خاله فدات بشم که داری برای خودت خانمی میشی...چه قدر هم این لباس خوشمل بهت می یاد...نازنینم امیدوارم همیشه در کنار مامان و بابای مهربونت روزهای قشنگی داشته باشی


مرسی عزیزم
مولود
12 بهمن 90 1:10
عزیز دلم بیست و چهار ماهگیت مبارک
قربونت برم که انقدر بچه های دیگه رو دوس داری و باهاشون کلی بازی میکنی


ممنونم عزیزم
مامان عسل
12 بهمن 90 11:28
فدات شم عزيزم که انقدر تولد دوست داري ايشالا تولد 120 سالگيتو کنار مامان و بابا خوبت جشن بگيري خانم خوشتيپ با اين سارافون ناز


مرسی خاله مهربون
مریم(مامان روشا)
12 بهمن 90 13:35
سلام ...قربون تبلدم مبالک! گفتنت بشم خاله چه بزرگ شدی عزیزم...منم از الان میگم تبلدت مبالک...قربون اون امیر جان گفتنت بشم عمو هم خیلی یادت میکنه عزیزم...
مرسی تینا جان که مارو یاد گرفتی چقدر جالبه که هردومون توپست جدید همدیگرو یاد کردیماینجاست که میگن دل به دل راه داره...
چه حیف که لباس قشنگت اندازت نیست عزیزم ولی ایشالا یه لباس خوشگلتر گیرت میاد خوشگلم


سلام مریم عزیزم
مرسی ... دل ما که واقعا به هم راه داره ما همیشه به یادتونیم کاش نزدیکتر بودیم
ثمین
13 بهمن 90 12:30
سلام
اومدم ازتون دعوت کنم از نمایشگاه هفت سین دنیای نفیــــــــــس دیدن کنید!

سلام
حتما
مامان محمد جون
14 بهمن 90 13:17
سلام عزیزم
بیست و چهار ماهگیت مبارک قشنگه خاله
امیدوارم لحظه لحظه زندگیت به شیرینی عسل باشه


سلام عزیزم
ممنونم روزهای همه عسل باشه ایشالا
مامی مائده
14 بهمن 90 14:37
وای عزیزم خیلی نازیییییییی تولدتم مبارکککککککک


مرسی عزیزم
مامان کیان
15 بهمن 90 19:47
چه فرشته ی قشنگ و مهربونی با اون عشوه های نازش برا عکس گرفتن
بیست و چهار ماهگیت مباااااارررررککککک


مرسی عزیزم خیلی ماهی
مامان سارا
17 بهمن 90 9:13
تولد مبارك عزيزم.
هميشه شاد باشي گلم. چه بامزه شدي و چه بامزه حرف مي زني . دل مي بريا.




ممنونم خاله

كتي(مامان آقا مهديار)
17 بهمن 90 19:21
تفلد تفلد تفلدتتتتتتتتتتتت مبارككككككككككككككككككك پيشاپيش
دوستت دارم آنيتا جونم
انشالله به سلامتي


ممنونم
مامان ماهان
18 بهمن 90 11:11
الهی الهی ........
پیشاپیش تبلدت مبالک آنیتا جونمممممممم
وای وای قربون جان گفتنت جوجه طلایی
آفرین که اینقدر بچه ها رو دوست داری و باهاشون بازی میکنی
بووووووووووووووووووس


مرسی دوست خوبم
مامان الینا
18 بهمن 90 16:35
سلام مبارک باشه انشاالله همیشه به شادی
خوش بگذره


ممنونم عزیزم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد