آنیتا و خاله خرسه
سلام عسلم !
ما چند روز پیش مهمونی بازنشستگی خاله
مامان دعوت بودیم
خیلی شلوغ بود و تو هم کلی شیطونی کردی
وقتی هم که خسته شدی ناهار نخورده ما رفتیم
خونه تا تو راحت بخوابی
آخه یه کوچولو از سرما خوردگیت هنوز مونده بود
و تو زیاد حوصله نداشتی
اما اونروز یه خاطره قشنگ برام داشت
اونم لحظه ای بود که توی اتاق خاله یه عروسک خرس بزرگ
دیدی و خیلی از دیدنش هیجانزده شدی
نشسته بودی پیشش و هی نازش میکردی
شاید چون بزرگ بود فکر کرده بودی واقعیه !!!
دوستت دارم و میدونم که توی دنیا
هیچ عروسکی از تو قشنگتر واسه سرگرم کردن یه مادر نیست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی