ماه من

واکسن

1390/6/17 14:04
نویسنده : تینا
416 بازدید
اشتراک گذاری

 

سلام عشق قشنگم !

 

 

مامانی چند روزی از واکسن 18 ماهگیت میگذره و

الان دیگه خوب خوب شدی ...

 

 دنیای زیبا

 

روز اول خیلی پات درد گرفته بود

بابا بزرگ اومده بود پیش منو تو تا تو اذیت نشی

مدام توی بغلش بودی و اصلا نذاشت راه بری

بعدم که توی بغل من خوابیدی

تمام مدت روی پات دستمال گرم میذاشت

واسه همین پات اصلا ورم نکرد

 (بابا بزرگ ازت ممنونیم که انقدر کمکمون میکنی)

 

 

 مامانی زیاد هم تب نکردی

تنها چیزی که سخت بود خوردن استامینوفن بود 

که اصلا دوستش نداشتی و منو بابا

با هزار ترفند و با گریه

بهت میدادیم

مارو ببخش اما چاره ای نداشتیم...

 

خلاصه که دیگه تا چند سال از واکسن خبری نیست

و نمیدونی چقدر از این موضوع خوشحالم

 

 دنیای زیبا

 

دختر گلم تو خیلی خانومی

حتی وقتی که حالت خوب نبود هم اصلا اذیت نکردی

 

 

دنیای زیبا

 

 

از بزرگ شدنت خوشحالم

و از داشتنت و بودن در کنارت

از بازیهای تکراری هر روزه ت

از غرغرای قشنگت وقتی دارم کار میکنم

از خنده های شیرینت وقتی دلم یه دنیا گرفته

از دستهای کوچولوی گرمت وقتی دستامو میگیره و

دنبال خودش میکشونه

 

از همه اینا خوشحالم

اونقدر خوشحال که اگه تا آخر عمرم بخندم کمه !ز

 

دنیای زیبا

 

ازت ممنونم به خاطر همه خوبیهات

به خاطر همه لحظه های قشنگی که فقط با بودنت

به من هدیه دادی

 

 دنیای زیبا

 

با تمام وجودم دوستت دارم دختر نازم

 

 

 

 دنیای زیبا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (7)

یک عدد مامان
17 شهریور 90 17:02
چه دخمل نانازی

خدا حفظش کنه

توو سایت مدرسه ی مامانها نظرتون رو خوندم . مرسی از نظر لطفتون


خواهش میکنم لطف نیست حقیقته عزیزم مرسی از حظورتون
مامان قندعسل
18 شهریور 90 16:26
خوش به حالت تیناجون واکسن 18 ماهگی رو هم گذروندیواکسن این فسقلیا هم فکریه واسه خودش
مامان وانیا
19 شهریور 90 14:50
چه دختر خوشگل و نازی خیلی خوبه که این واکسنا تموم میشه طفلک نی نی ها کمتر اذیت میشن
mamane Kian
19 شهریور 90 20:31
aziiiiiiiizam,che dokhmale khoobo khanoomii
kian kuchuluye manam sare vaksane 2 mahegish aslan aziat nakard
be eftekhare hame koochooloohaye khobo nazanin


ای جونم کیان جون که 2ماهش شده
شیما
20 شهریور 90 0:53
قربونش بره خاله.خیلی وقت بود عکساشو ندیده بودم.
همه رو دیدم از اول تا آخر...عکسش تو بند و خونه ما اصلا یادم نبود.اون عکسش که داره از مبل بالا میره و کلید برقو میزنه کلی خندیدیم.قربونش برم با اون عینکش.


مرسی خاله جون از اینکه سر زدیو عکسای آنیتا رو دیدی ... دلمون خیلی براتون تنگ شده زودتر بیاین دیگه !!!
آنیتا
21 شهریور 90 17:54
سلام آنیتا جون منم دیروز واکسنمو زدم .ولی ÷ام مشکلی نداشت ودردی نداشتم اما به جاش شب حسابی تب کردم والان خوب خوبم وخوشحالم از اینکه تو هم خوبی
مامان ماهان
22 شهریور 90 9:24
خوش به حالت چه بابا بزرگ مهربونی داری خدا حفظش کنه


آره واقعا ... مرسی عزیزم روح پدر شما هم ایشالا شاد باشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد