روز پدر !
سلام زندگی من !
خوشگلکم امروز روز پدره
و این روز واسه من خیلی خاطره بر انگیزه
چون سومین روزی که من فهمیدم یه فرشته
توی دلم لونه کرده روز پدر بود !
اون سال نمیدونم بابایی چه حسی پیدا کرد
از اینکه توی روز پدر میدونست که تا چند ماه دیگه یه
بابای واقعی میشه !
امروز با زبون شیرینت
چند بار به بابایی روزشو تبریک گفتی
منم میگم :بابایی آنیتا روزت مبارک !!!
امسال کادوی روز پدر و با خود بابایی خریدیم
و البته من و تو هم کلی واسه خودمون خرید کردیم
عسلم
این چند روز که مامان بزرگ و بابابزرگ از اصفهان
بعد از ٣ ماه اومده بودن خونه ما
تو حسابی خوشحال بودی و خیلی بهت خوش گذشت
و حتی دوست نداشتی بخوابی !
مامان بزرگ و بابابزرگ خیلی دوستت دارن و
چون دیر به دیر میتونن تو رو ببینن همیشه
دلشون برات تنگ میشه
این چندوقت بعضی شبا توی اینترنت همدیگه رو میبینیم
و تو حسابی از دیدنشون هیجان زده میشی
گل من
اینروزا هرشب میری پارک
و چون تازه پارک بادی رو کشف کردی عاشقشی
چون توش تا میتونی بپر بپر میکنی
انقدر از ته دل خوشحال میشی که دوست دارم
پارک بادیو بیارم خونه مون !
دوستت دارم عروسک قشنگم ...