ماه من

تولد بابایی

  سلام هستی مامان و بابا !   دختر گلم امروز تولد بابایی جونه ... امسال دومین سالیه که تو توی روز تولد بابایی هستی و میدونم که بزرگترین آرزوی بابایی توی روز تولدش سلامتی و خوشحالی توست     عسلم از عشقی که به بابایی داری هرچی بگم کمه از صبح تا عصر هر روز منتظرش میمونی و تا صدای کلیدش از پشت در میاد داد میزنی بابایی ! خوشحال و خندون میری استقبالش و تا میتونی خودتو براش لوس میکنی میری توی بغلشو محکم بهش میچسبی و بوسش میکنی   بیشتر روزها وقتی نیست باهاش تلفنی حرف میزنی و با تلفن اسباب بازیت هم هروقت بازی میکنی همش میگی بابایی ! یعنی داری با بابایی حرف...
30 مرداد 1390

مسافرت

  سلام خوشگل من !   عسلم ما چند روزی با بابابزرگ رفته بودیم مسافرت ارومیه خونه خاله شیما ....       گل من تو خیلی قطار دوست داری چون تقریبا هر روز یکبار قطار مترو رو میبینی و از دیدنش هربار کلی ذوق میکنی و باهاش بای بای میکنی و تا رد بشه و بره چشم ازش بر نمیداری     واسه همین ما با قطار رفتیم ...     توی راه خیلی دختر خوبی بودی ماه هم کامل بود و تمام مدتی که بیدار بودی داشتی از پنجره کوپه مون به اون نگاه میکردی   وقتی رسیدیم از دیدن ارمیا انقدر خوشحال شدی که نمیدونستی چیکار کنی ...   این چند روز خیلی...
26 مرداد 1390

عینک

  سلام خوشگلم !   مامانی چند وقته که یاد گرفتی بری توی اتاق خواب ما و عینک آفتابی مامانو برداری و بزنی به چشمت چند روز پیش عینکمو گذاشته بودم بالای میز توالت و دستت بهش نمیرسید اومدی جلوی منو هی بهم میگفتی عینهههه منم اول نفهمیدم چی میگی اما بعد که عینکو بهم نشون دادی فهمیدم داری میگی عینک !!!     بابا بزرگ چون میدونست خیلی عینک دوست داری برات یکی خریده اینم عکسش         اما عینک مامانو هم بیشتر دوست داری هم بیشتر بهت میاد       این چند روز چند تا کلمه دیگه هم یاد گرفتی : نی نی , ستاره &nb...
19 مرداد 1390

بای بای پستونک !

  سلام خانوم طلای مامان !   عزیزم تو تا 4 ماهگی خیلی دل درد داشتی و بعضی وقتا انقدر گریه میکردی که از حال میرفتی دلدردت خیلی با داروهای معمول خوب نمیشد البته اینا قابل قبول بود تا اینکه یه مدت تمام شب رو که خواب بودی میخواستی مامان بهت بچسبه و با اینکه گرسنه ت نبود فقط میخواستی یه چیزی توی دهنت باشه   واسه همین با اینکه منو بابا اصلا دوست نداشتیم بهت پستونک بدیم تصمیم گرفتیم فقط موقع خواب پستونک بخوری تا هم تو خوب بخوابی هم مامان !!!       البته به این راحتی که گفتم نبود بابا و مامان خیلی روی سلامت تو حساسن واسه همین با دندونپزشک مشورت ک...
15 مرداد 1390

هجدهمین ماه

  سلام عشقم !   مامانی امروز وارد هیجدهمین ماه زندگیت میشی روزها و ماهها برای من در کنار تو خیلی زود میگذرن تو هر روز بزرگتر میشی و من هر روز از با تو بودن خوشحالتر ....   دختر گلم تو الان خیلی کلماتو بلدی مثل بابایی , مامانی , دد , آب , من , ماه زرد , آبی ,  هاپو  , ماهی , بع بعی  , بله , نه ,نیست (نس) تاتی و جوجو (دو دو ) , پر و ..... صدای بیشتر حیوونای صدا دارو هم بلدی   خیلی خوب از روی کارهای ما تقلید میکنی وفقط کافیه یه بار جلوت یه کاری رو انجام بدیم !!!         دختر ناز ...
11 مرداد 1390

بستنی چوبی

  سلام دلبرکم !   مامانی از وقتی خیلی نی نی بودی بستنی خیلی دوست داشتی و هنوز هم دوست داری به خصوص که بستنی چوبی باشه و بابابزرگ هم برات خریده باشه         این عکسو خونه مامان بزرگینا ازت گرفتم خیلی بهت مزه داد  با کلی به اینورو اونور مالیدن بالاخره یه کمیشو هم میتونستی بخوری   دخترم دوستت دارم میدونم که بهترین مامان دنیا برات نیستم میدونم که خیلی وقتا میتونم بهتر از این باشم و نیستم       مامانو ببخش اگه بعضی وقتا مثل این چند روز توی دنیای خودش غرق میشه   و ماما...
9 مرداد 1390

سلام

  سلام گل نازم !   مامانی این چند وقته سلام رو یاد گرفتی و میگی " سل ... " کامل نمیگی اما خیلی شبیه سلامه مهمتر اینه که همینم از سر من زیاده     وقتی با تلفن صحبت میکنی خیلی دیدنی میشی اول سلام میکنی بعدم میگی دد و اگه زیاد  کسی قربون صدقه ات بره سریع براش عشوه غمیش میای که نمیدونم از کی یاد گرفتی     هرجا دمپایی ببینی باید پات کنی و چند قدم هم راه بری     روی زانوی چپت یه خال کوچولو داری که خیلی دوستش دارم تو هم زود خال رو یاد گرفتی و تا بهت میگم خالت کو نشونم میدی و منتظر میمونی تا من بوسش کنم !   ...
5 مرداد 1390

ماه من !

  سلام ماه من !   دختر گلم ببخشید که من همیشه تو نوشتن مطلبات جا میمونم و بیشتر کاراتو با تاخیر برات مینویسم خودت که میدونی مامان سرش خیلی شلوغه !!!   عزیزم چند وقته یاد گرفتی بگی من وقتی یکی از وسیله هاتو بهت نشون میدم و میگم مال کیه ؟ میگی من ...   اما قشنگترش اینه که وقتی بابا بهت میگه خوشگل بابا کیه ؟ عسل بابا کیه ؟ جیگر بابا کیه ؟ انگشتتو میگیری سمت خودتو میگی  " من "   قشنگم از وقتی ماه رو توی آسمون شناختی هر بار توی کتابات میبینیش کلی ذوق میکنی و میگی ماه شبا هم هربار میریم بیرون توی آسمون دنبالش میگردی و اگر ماه نباشه ...
29 تير 1390

سرسره بازی

  سلام نفسم !   عسل مامان دیشب برای اولین بار سوار سرسره شدی و خیلی خوشت اومد انقدر خوشگل و از ته دل میخندیدی که منو بابا دلمون نمیومد از پارک بریم بیرون   سوار الاکلنگ فنری هم شدی از اونم خیلی خوشت اومد وقتی میدیدی کلی بچه دور و برت دارن میدون و بازی میکنن تو هم هیجانزده میشدی و میخندیدی     مامانی پارک نزدیک خونه مون فقط سرسره بادی داره و از این سرسره های پلاستیکی توش نیست سرسره بادی هم هنوز برای تو زوده واسه همین دیشب رفتیم پارک عظیمیه و یه چرخ هم توی میدون اسبی زدیم و تو کلی واسه فواره هاش که از زیرشون نورهای رنگی دیده میشه ذ...
28 تير 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ماه من می باشد